درخت ، مرثیه ای برای زمین و مرثیه ای برای بشر
ارزش گذاری در ریشه ماست !
زمانهای نه چندان دور ، اگر کودکی شاخه درختی را تکان میداد یا میشکست ، با تشر این و اون روبرو میشد که اگه یکی دستت رو بشکونه ، خوبه ؟! یعنی قیاس شاخه درخت با دست یک انسان !
یا در روایات شنیده شده که اگر شاخه درختی را بشکنید ، مثل اینست که بال فرشته ای را شکسته اید !یعنی قیاس گیاه با فرشتگان !
این ارزش گذاری و اهمیت دادن ، از کجا ریشه داشت ؟! از جائی که بشر فهمید وجود گیاه ریشه در زندگانی انسان داره . بشر فهمید نمیتونه بدون محیط زیست دمی بیاساید و محیط زیست فهمید دمی بدون درخت نمیتواند بیاساید .
نقش درخت در زنجیره حیات بخش!
وجود گیاه در زنجیره حیات زمین ، یکی از مهمترین حلقه این زنجیره است . آب و هوا ، نشاط زمین ، وزش بادها ، حرکت ابرها ، ریزش نزولات آرمانی و آسمانی ، سر برآوردن برکات از دل خاک و غنا سازی خاک در کنار ابهت سنگها همه و همه بودن درخت را میطلبد .
درخت همه کاره محیط زیست !
بشر میلیون میلیون ساله که روی کره خاکی زندگی میکنه و شاید ندونه که در طول زندگیش ، مرهون گیاهی است که ریشه درخاک سرزمین خاکی او دارد . اگر بشر نفس میکشه ، بواسطه محیط زیستی است که گیاه ، اداره کننده تمامیت محیط زیسته . قابل توجه مخربین محیط زیست !
درخت ابزار دست آدمها !
درخت هنرمند ساخت ، شاعر ساخت ، دانشمند ساخت ، نویسنده ساخت ، عارف ساخت ، صنعت ساخت ، فرهنگ ساخت ، ورزش ساخت و زیر درخت زیتونش ، فیلم ساخت . در کل درخت زندگی ساخت!
درخت از ازل ریشه در زمین داشت !
قبل از تشریف فرمائی اولین زوج عاشق بر روی زمین ، خدا وند زمین را با بهشتش ، محشور کرد تا ابر و باد مه و خورشید و فلک ، چنان کنند برای آینده بشر ! این مرحمت الهی به آدم و حوا سپرده شد .
آدم و حوا هم تنها یک وظیفه داشتند ، آنهم غنا بخشیدن و نگهداری از زمینی سرشار از برکت و سرسبزی با انبوهی گیاه ، تا به موجود دو پا ، در آینده اهدا کنند ! اما حیف که موجود دو پا نفهمید .
آدم و حوا مست زیبائی گیاهان سر در هم پیچیده شدند و حیا را به برکت برگ گیاه ، آویزه شرم کردند تا هابیل و قابیل ، منزلت انسانی را درک کنند . پس درخت منزلت انسانی ساخت !
درخت در میان فاجعه !
آقا بدو آتیش آتیش ! همه جا آتیش گرفته ! خانم بدو بدو جنگلها دارند میسوزند ! آب بیارین داره درختها میسوزه ! دعا و نماز بخونید ! جنگل ها دارند میسوزند ! بال فرشته ها در حال سوختن میباشند !
بال فرشته ها سوختند . درختان هم سوختند و بشر همچنان در خواب !
عاقبت شوم در انتظار بشر !
بهانه ها بسیارند و فقط بهانه ! بهانه های درخت سوز ! زمین خشک شده ! هوا گرم شده ! باد گرم جاری شده ! قوطی پلاستیکی ذره بین شده ! شبنم برگ درختان آتش ساز شده و مهمترین بهانه ، کرمی در بدن انسانی پیدا شده !
آمارها زجرآورند . جنگلهای دنیا در حال سوختن هستند حتی آمازون هم میسوزه ، این تهویه زندگی هم در حال سوختنه ! عمد یا سهو ؟ چه فرقی میکنه وقتی زندگی در حال سوختنه !
چند صباحی دیگر انسان خواهد ماند و تلی از ذغال ! تا به حال در کنار سرسبزی گیاهان چگونه زندگی کردیم که از این به بعد در کنار ذغال !؟
چاره ای یابیم و چاره کنیم !
هشت میلیارد آدمیم روی کره خاکی ! و اگر هر نفر از ما آدمها ، همین الساعه ، پنج نهال در دل خاک زخم خورده ، فرو کنیم و باقی عمر ، با اشکهایمان ، این نهالها را سیراب ! شاید باز الطاف خداوند ، شامل حال بیحال بشر بشود و سایه بال فرشتگانش را روی سر آینده بشر و آیندگان در راه ، بگستراند !
غمنامه ای برای درختها !
اگر آدم آدم باشه و عمق فاجعه رو بفهمه ، با این وسعت نابودی درخت و جنگل ، عزای عمومی برپا میکنه و اشعار حزن انگیز سر میده ! اگه آ دم آدم باشه و استغفار رو بشناسه ، دو زانو در برابر خالق زانو میزنه و از اینکه به امانت کبریائی خیانت کرده ، گردن به اطاعت و قبول توبه میکنه !
اگه آدم آدم باشه گیاه میکاره آنهم با دعای جگر سوز تا ریشه درختها در جای جای بیابونهائی که ساخته ، پیش بره ! اگه آدم آدم باشه ، قوائی میسازه تا از تک تک برگها در تتمه مانده گیاها، پاسداری کنه !
اگه آدم آدم باشه ، حتی برای ساخت خلال دندون هم ، از خدایش طلب مغفرت و بخشش میکنه ! اگه آدم آدم باشه جنگل ها را معبد عشق میکنه البته اگه آدم آدم باشه !!
درختها ، خوراک شعر و شاعری !
احترام به اخوان ثالث که میگه :
چون درختی در اقصای زمستانم / ریخته دیری است هرچه بودم یاد و بودم برگ…….
احترام به صائب تبریزی که میگه :
هیچ همدردی نمی یابم سزای خویشتن / می نهم چون بید مجنون سر به پای خویشتن …….
احترام به شاملو که میگه :
من باهارم تو زمین/من زمینم تو درخت/من درختم توبهار/ناز انگشت های بارون تو باغم میکنه میون جنگلها تاقم میکنه ……
احترام به سیاوش کسرائی که میگه :
تو قامت بلند تمنائی ای درخت/همواره خفته در آغوشت آسمان/بالائی ای درخت/ دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار / زیبائی ای درخت /وقتی بادها/در برگهای در هم تو لانه میکنند/ وقتی که بادها/گیسوی سبز فام شانه میکنند/ غوغائی ای درخت / وقتی که چنگ وحشی باران گشوده است در بزم سرد او ….
احترام به قیصر امین پور که میگه :
ای درخت آشنا/شاخه های خویش را/ ناگهان کجا/جاگذاشتی/و به قول فروغ خواهرم /دستهای خویش را/ در کدام باغچه / عاشقانه کاشتی / این قرار داد/ تا ابد میان ما/ برقرار باد………………
احترام به ابتهاج که میگه:
ارغوان شاخه هم خون جدا مانده من/ آسمان تو چه رنگ است امروز/ آفتابی است هوا/ یا گرفته است هنوز/ من در این گوشه که از دنیا بیرون است/ آسمانی به سرم نیست/ از بهاران خبرم نیست………..
احترام به کیلمر جویس که میگه:
باور ندارم که روزی سروده ای را / ببینم به زیبائی یک درخت باشد/ درختی که دهان گرسنه اش را/ به سینه جاری زمین فشرده باشد/ درختی که تمامی روز رو به خدا دارد/ و بازوان پر برگ خود را به دعا می افرازد……
که هستم من آن تک درختی !
در گوشه ای از جهان یک درخت سالیانیست که تنهاست . خیلی تنها و غریب . میگن تنهاترین درخت دنیا همینه . اینقدر تنهائی خورده که دعاو نفرینش ، کار ساز شده ! آی آدمها این درخت ( تنره ) نام داره ! آی آدمها این درخت سالیان دوریست در صحرای آفریقا رو آسمان .
آی آدمها میگن این درخت ناظر درخت سوزی و جنگل سوزی ماست . آی آدمها میگن یه روزی این درخت را مستی حیرون و داغون ، نابود کرد و جایش تندیس شد . آی آدمها اگه میخواین نفرین تنهاترین درخت دنیا ، برای سوگ درختها ، به دامن بشر نیوفته ، درخت بکاریم .
و با کاشتن درخت ، شاهد انبوه درختان باشیم و در میان جنگل راه برویم و زیر لب بخوانیم :
درخت با جنگل سخن میگوید/ علف با صحرا/ ستاره با کهکشان/و من با تو سخن میگویم/ که درخت را دوست بداریم .